در دسته بندی ای که از سوی صاحب نظران کسب و کار ارایه گردیده ، دهه 1980 را دهه جنبش کیفیت ( تاکید بر اینکه برای دستیابی به کیفیت بهتر ، همه کارکنان باید از قدرت فکری خود بهتر استفاده کنند ) دهه 1990 را دهه مهندسی مجدد ( استفاده از فناوری برای بهبود فرآیندهای کسب و کار و کاهش هزینه ها ) و دهه 2000 را دهه مدیریت دانش لقب داده اند دانش همان صورت ذهنی ایده ها ، واقعیتها ، مفاهیم ، داده ها و تکنیک های ثبت شده در حافظه انسان است که از مغز سرچشمه می گیرد و مبتنی بر اطلاعاتی است که با تجربه ، باورها و ارزشهای شخصی ، همراه با تصمیم و عمل وی ، دگرگون و بارور می شود دانش هر شخص با دانش فرد دیگری که همان اطلاعات را دریافت می کند یکسان نیست اهمیت فزاینده دانش در عصر حاضر سازمانها را ناگزیر می سازد تا نسبت به معانی ای چون خلاقیت تکنیک ، خلاقیت در محصول یا فرآیند و خلاقیت سازمانی یا استراتژیک ، با تعمقی بیشتر بیندیشند این موضوع سازمانها را با چالشهایی در زمینه چگونگی پردازش دانش و ایجاد آن مواجه می سازد
نوناکا در مدل یکپارچه خود برای ایجاد دانش پویا از دانش به عنوان عامل محرک درونی یاد می کند دانشی که مفهومی در برنداشته باشد در واقع اطلاعات خواهد بود و اطلاعات زمانی به دانش تبدیل می گردد که توسط اشخاص تفسیر گردیده با عقاید و تعهدات آنها آمیخته شده و به آن مفهوم داده شود به تبع تبدیل دانش به منبع استراتژیک برای رقابت و بقای سازمانها و جوامع نیاز به توسعه و اشراف بر روشهای خلق اشتراک و به کارگیری آن حیاتی می شود .تقاضا برای دانش به نوبه خود به تقاضا برای افزایش ذخیره دانش و توزیع آن منجر می گرددمدیریت دانش مجموعه ای از فرایند ها برای فهم و به کارگیری منبع استراتژیک دانش در سازمان است مدیریت دانش رویکردی ساخت یافته است که رویه هایی را برای شناسایی ، ارزیابی و سازماندهی ، ذخیره و به کارگیری دانش به منظور تامین نیازها و اهداف سازمان برقرار می سازد مدیریت دانش علاوه بر مدیریت اطلاعات تسهیل در ایجاد دانش جدید و مدیریت روشهای تسهیم و کاربری دانش را نیز بر عهده دارد . بسته به اینکه دانش از لحاظ فیزیکی در کجا قرار می گیرد می توان آن را به دو نوع دانش تصریحی و ضمنی تقسیم بندی کرد . نوکا و نویسندگانی دیگر از جمله ( هال ) و ( آندریانی ) دانش تصریحی را دانشی می دانند که قابل رمز گذاری و کد گذاری بوده و در نتیجه می توان آن را به سادگی مخابره ، پردازش و منتقل و در پایگاه داده ها ذخیره کرد .این نوع از دانش را می توان فرم داد و یک فرمول علمی و یا کتابچه راهنما بین افراد سازمان منتشر کرد .دستورالعملها ، مقررات ، قوانین ، رویه های انجام کار ، آئین نامه ها ، شرح جزئیات ، و 000 که به صورت رسمی در بین افراد سازمان به آسانی قابل انتقال هستند همه دانشی تصریحی به حساب می آیند .در مقابل دانش ضمنی شخصی بوده و فرموله کردن آن بسیار مشکل است این نوع از دانش که از طریق تسهیم تجربیات با مشاهده و تقلید اکتساب می شود ریشه در اعمال ، رویه ها ، تعهدات ، ارزشها و احساسات افراد داشته : قابل کد گذاری نبوده از طریق یک زبان مخابره نمی شود دانش ضمنی و تصریحی مکمل یکدیگرند و این بدان معناست که برای ایجاد دانش هر دوی آنها ضروری هستند از این رو آنچه ما دانش می خوانیم از طریق تعامل بین دانش ضمنی و تصریحی و نه هر کدام به تنهایی ایجاد می شود .
به طور کلی در رابطه با مدیریت دانش و خلاقیت منابع انسانی در سازمان دو راهبرد اساسی زیر مطرح است نخست استفاده بهینه از فناوریهای موجود در سازمان جهت به کارگیری و کاربرد بهتر دانایی در داخل شرکت است . به عنوان مثال ایجاد پایگاه داده ای از فهرست افراد با تجربه در فعالیتی خاص می تواند در صورت لزوم برای پردازش اطلاعات مورد استفاده قرار گیرد این عمل باعث می شود تا شرکتها دانسته های موجود در سازمان را به همراه دانایی تک تک کارکنان بر حسب مورد شناسایی کنند راهبرد دوم ، که گاهی نوآوری دانایی نامیده می شود زمانی است که کارکنان از ارزشها و معیارهای سازمان شناخت کافی داشته و قادرند ایده های خلاقانه خود را در جهت تولید محصول و خدماتی نو و ارزشمند به کار بگیرند